 
 		  		 			گروه ورزش|شهرآرانیوز: در سالهای اخیر، پرسشی اساسی در میان اهالی فوتبال ایران بارها مطرح شده است؛ اینکه چرا تیمهای شهرستانی در تهران تمرین میکنند؟
سؤال مهمی که پاسخ آن، نه از سوی متولیان فوتبال کشور بهروشنی داده شده و نه رسانهها آنچنانکه بایدوشاید به آن پرداختهاند. این در حالی است که تمرین تیمهای شهرستانی در پایتخت، نهتنها چهرهای غیرحرفهای به فوتبال ایران میدهد، بلکه بهتدریج هویت بومی و مردمی باشگاهها را نیز از میان میبرد.
درظاهر، تیمهای شهرستانی این اقدام را با بهانه «نبود امکانات مناسب تمرینی در شهر خود» توجیه میکنند؛ اما نگاهی دقیقتر نشان میدهد که این توجیه، چندان قابلپذیرش نیست. تاریخ لیگ برتر و حتی پیش از آن، لیگ آزادگان، گواهی روشن بر این مدعاست که در سالهایی که هنوز فوتبال ایران از ساختار حرفهای امروزی هم برخوردار نبود، تیمهای شهرستانی در همان شهر خود تمرین میکردند و با تکیه بر شور و حمایت هواداران محلی، به میدان مسابقات سراسری میرفتند؛ حتی با تمرین در زمینهای خاکی!
مگر ملوان دهه ۵۰ با چه امکاناتی پنجه در پنجه رقبا میانداخت؟ ابومسلم و دیگر نمایندههای فوتبال مشهد چهطور؟ آیا آنها روی پر قو تمرین میکردند؟ از این نمونهها کم نیست.
اما در سالهای اخیر، روندی نگرانکننده شکل گرفته است؛ تیمهایی همچون نساجی مازندران، گلگهر سیرجان، نفت مسجدسلیمان، مس رفسنجان، چادرملو اردکان و حتی استقلال خوزستان، تمرینات خود را در تهران برگزار کرده و گاه حتی بازیهای خانگیشان را نیز به پایتخت منتقل کردهاند؛ پدیدهای که نهتنها غیرحرفهای، بلکه نوعی عدول از اصول اولیه هویت باشگاهی است.
پرسش اصلی اینجاست: آیا واقعاً در شهرهای این تیمها امکانات تمرینی وجود ندارد؟ بیتردید پاسخ منفی است. مشکل، فقدان امکانات نیست؛ بلکه ریشه در ترجیحات شخصی برخی مسئولان، سرمربیان و بازیکنان دارد.
بسیاری از مربیان شاغل در تیمهای شهرستانی ساکن تهراناند (حتی اخیراً مدیران نیز تهرانی شدهاند!) و حضور در پایتخت برای آنان سهولت و آسایش بیشتری دارد.
همچنین شماری از بازیکنان نیز که عمدتاً تهرانی هستند، ترجیح میدهند دوران تمرینی خود را در شهر محل سکونتشان سپری کنند. نتیجه آنکه منافع شخصی بر مصالح جمعی و هویت تیمی سایه انداخته است.
فدراسیون فوتبال به عنوان متولی اصلی این رشته، تاکنون در برابر این پدیده موضع قاطع و مؤثری اتخاذ نکرده است. حال آنکه این موضوع تنها یک مسئله اجرایی یا لجستیکی نیست؛ بلکه مستقیماً به ریشههای فرهنگی و اجتماعی فوتبال ایران گره خورده است. وقتی تیمی که متعلق به مردم یک شهر است، در فاصلهای صدها کیلومتری از هواداران خود تمرین میکند، پیوند عاطفی میان تیم و جامعه هواداریاش گسسته میشود.
فوتبال، پیش از آنکه یک ورزش باشد، پدیدهای فرهنگی و اجتماعی است. تیمی، چون تراکتور تبریز توانسته است به نماد هویت شهری و منطقهای تبدیل شود، زیرا در دل تبریز زیست میکند، در همانجا تمرین میکند و از همان خاک نیرو میگیرد. سپاهان اصفهان و فولاد خوزستان نیز از همین مسیر، جایگاهی رفیع در دل هوادارانشان یافتهاند. آنها با تکیه بر هویت بومی، نهتنها تیمی فوتبالی، بلکه نماینده فرهنگی و اجتماعی مردم شهر خود شدهاند.
حال آنکه وقتی تیمی از یزد یا خوزستان یا شمال کشور (غالباً نساجی)، تمریناتش را در تهران برگزار میکند و حتی بازیهای خانگیاش را به پایتخت میکشاند، در واقع ریشههای خود را از خاک زادگاهش میکَنَد. چنین تیمی دیگر «نماینده» آن شهر نیست، بلکه تنها «نامی» از آن را یدک میکشد.
البته ممکن است گاه مشکلات مقطعی مانند بازسازی ورزشگاهها یا نواقص سختافزاری موجب شود تیمی برای مدتی محدود در شهر دیگری تمرین کند. این مسئله اگر با مجوز و برنامهریزی مشخص باشد، قابل درک است؛ اما آنچه امروز شاهدیم، رویهای مداوم و بیضابطه است که به تدریج بدل به عادت شده است.
در این میان، نقش فدراسیون فوتبال بسیار کلیدی است. نهاد متولی فوتبال کشور باید با وضع مقررات مشخص، از برگزاری تمرینات تیمهای شهرستانی در پایتخت جلوگیری کند.
تهران، با تمام ظرفیتهایش، باید متعلق به تیمهای پایتختنشین باشد و امکانات آن نباید در اختیار باشگاههایی قرار گیرد که از دیگر شهرها میآیند. احترام به هواداران و رعایت اصول حرفهای ایجاب میکند که هر تیم در شهر خود تمرین کند و از حمایت مردمان همان دیار بهره گیرد.
تیمی که از دل مردم برخاسته، باید در میان همان مردم رشد کند. تمرین در پایتخت شاید برای برخی مدیران غیر بومی، مربیان و بازیکنان راحتتر باشد، اما برای فوتبال ایران، زیانبار و مخرب است. بیتوجهی به این مسئله در درازمدت به تضعیف فوتبال شهرستانها، کاهش انگیزه هواداران بومی و حتی افت کیفی لیگ منجر خواهد شد.
فوتبال بدون هویت، فوتبال بدون ریشه است؛ و تیمی که در خاک خود تمرین نکند، دیر یا زود از دل مردم خود نیز ریشهکن خواهد شد.